بعثت مبارک



شیخ اصلاحات: حتی اگر مایکل هم به من پول بدهد، میگیرم.
رضا خاتمی: درباره مرگ مایکل با سفیر انگلیس مذاکرات محرمانهای خواهیم داشت.
اون یکی خاتمی: زنده باد مخالف مایکل جکسون!
میرحسین موسوی: در فرآیند قبض روح جکسون، تقلب صورت گرفته و مرگ وی باید ابطال شود.
بهزاد نبوی: تنها راه زنده ماندن خوانندههای پاپ، برقراری رابطه با آمریکاست.
تاجزاده: اگر جنبش دانشجویی زنده بود، مایکل جکسون نمیمرد.
حجاریان: فشار از پایین و چانه زنی از بالا باعث مرگ جکسون شد.
سروش: مایکل جکسون و محمود دولتآبادی در جریان انقلاب فرهنگی بیشتر از من نقش داشتند!!
شیرین عبادی: همجنسبازان، بهاییان و وهابیت هم حق دارند در مراسم ختم جکسون شرکت کنند.
علی لاریجانی: صدا و سیما باید به بازماندگان مایکل جکسون هم تریبون بدهد!!!
اون یکی لاریجانی: تا خودش برنده انتخابات اعلام نشود، مرگ مایکل جکسون را باور نمیکند!
محسن کدیور: درباره مرگ مایکل جکسون قرائتهای مختلفی وجود دارد.
غلامحسین کرباسچی: حتی اگر لازم باشد حاضرم کفشهای مایکل جکسون را هم واکس بزنم.
مسیح مهاجری: در مشروطه هم خوانندههای پاپ را منزوی کرده بودند!
زهرا رهنورد: چون جکسون داماد ایالت میسیسیپی بوده، پس ایرانیهای مقیم آن قبرستان به موسوی رای دادهاند.
همسر یکی از رجال سیاسی: اگر مشخص شود که مایکل جکسون، سخت جان داده است مردم باید به نشانه اعتراض به خیابانها بریزند.
ابطحی: چرا مرا گرفتهاید، بروید خاتمی را بگیرید!
باهنر: بهترین راه برای پایان دعوا بر سر ارث و میراث مایکل جکسون، تمکین در برابر قانون است.
نتانیاهو: از کسانی که در مجلس ختم جکسون، سطل آشغال آتش بزنند و اموال عمومی را غارت کنند، حمایت میکنیم.
علی مطهری: حضور یک فرد اصلاحطلب در زیر تابوت مایکل جکسون لازم بود.
قالیباف: خسارتهای وارده از مرگ جکسون به شهر تهران را دولت باید پرداخت کند!!
محسن رضایی: به دلیل شرایط ویژه کنونی از شرکت در مراسم ختم جکسون انصراف میدهم
شیخ اصلاحات(دو باره) : حتی اگر مایکل هم به من پول بدهد، میگیرم.
به نقل از: http://hejdahomintavalod.blogfa.com
در همین حال بیانیه سبز جدیدی منتشر شد : بیانیۀ هزارم موسوی!
ملت ایران!چه سلامی! چه علیکی!
چرا ساکت نشسته اید؟مگر شاهد نبودید که حتی خود احمدی نژاد هم به من رأی داد،ولی بعد از روز انتخابات خودش را برنده اعلام کرد.
مگر نمی دانید من ترک هستم. همسرم لراست.دخترم را به یک کرُد شوهر داده ام.و پسرم با یک دختر عرب ازدواج کرده است.همسر پسرخاله ام اهل شمال است و شوهر دختر عمه ام بچۀ جنوب. خودم دوران مقدس سربازی را در اصفهان بوده ام و قبر پدرم در شیراز است.مردم مشهد مرا « داداش» صدا می کنند و وصیت کرده ام بعد از مرگم مرا در یزد به خاک بسپارند. برادر زاده ام دانشجوی کرمان است و خواهر زاده ام ساکن بوشهر.
این همه دلیل نشان می دهد که همۀ مردم ایران به من رأی داده اند.
از ایرانی های خارج نشین نگویید که بابت هر کدام دلایل قاطعی دارم.
درامریکا شوهر خاله ام یک مزرعۀ بزرگ دارد. و در اروپا برادر همسرم کاشی کار ماهری است. باجناق سابقم بعد از طلاق همسر پنجمش ساکن قارۀ افریقا است. و مردم استرالیا تخته های موج سواری را از مغازۀ پسر عمویم می خرند.
پس با این همه دلایل مهم چگونه ممکن است که من رأی نیاورم؟
از شما تقاضا دارم به خیابان ها بریزید و به نشانۀ اعتراض قلیان ها را به آتش بکشید.چرا که دولت احمدی نژاد با واردات گستردۀ شلنگ قلیان از چین ، صنعت شلنگ قلیان سازی کشور را نابود کرده است.
اگر همچنان به سکوت خود ادامه بدهید به سیم آخر می زنم و جلوی نهاد ریاست جمهوری خود را حلقه آویز می کنم. پس اگر می خواهید رئیس جمهور اصلی خود را از دست ندهید به پا خیزید!
موسوی!
خرداد ۱۴۲۰ هجری شمسی
به نقل از : http://www.zadboom.persianblog.ir
منبع: تغلب سبزبه گزارش فارس، پايگاه خبري لبناني «مناص» در گزارشي با اشاره به كشته شدن زن محجبه مصري در آلمان به نوع متفاوت پوشش خبري آن با قتل ندا آقاسلطان در جريان ناآرامي هاي اخير در ايران پرداخت و نوشت: دو خانم در دو كشور كشته شدند. ندا آقاسلطان در ايران در جريان ناآرامي هاي اخير مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در حالي كه «مروه الشربيني» در داخل يك دادگاه آلماني توسط 18 ضربه چاقو كشته شده است. مرگ هركدام از اين دو براي خود داستاني جداگانه دارد اما كشته شدن ندا در داخل ايران به يكي از سوژه هاي ]رسانه هاي[ جهاني تبديل شد اما قتل الشربيني در آلمان كاملا ناديده گرفته شده است.
اين در حالي است كه در روز نخست ماه جولاي «مروه الشربيني» يك بانوي محجبه و محقق مصري كه در آلمان زندگي مي كرد در داخل يكي از دادگاه هاي آلمان در شهر «درسدن» با 18 ضربه چاقو در مقابل ديدگان فرزند سه ساله خود كشته شد.
اين حادثه ابتدا با درگيري لفظي بين الشربيني و اين مرد در پاركي در شهر درسدن شروع شد كه در ادامه فرد آلماني اين زن مصري را به خاطر حجاب تروريست خطاب كرد و با حمله به او حجاب را از سر وي برداشت. در ادامه با شكايت زن به دادگاه آلمان، اين فرد آلماني محكوم به پرداخت 750 يورو شد اما در دادگاه استيناف، مرد آلماني با حمله به اين بانوي مصري با 18 ضربه چاقو وي را به شهادت رساند. اما هنگامي كه همسر الشربيني براي نجات همسرش از ضربات چاقو به كمك وي رفت توسط ماموران امنيتي دادگاه آلمان هدف شليك گلوله قرار گرفت.
نكته مهم در اين ميان اينكه مرگ مروه توسط هيچ يك از رسانه هاي غربي گزارش نشد تا اينكه در مراسم خاكسپاري وي اعتراضات در مصر فوران كرد و به اوج خود رسيد.
گزارش هايي كه بعد از اين حادثه نيز مخابره شد تنها بر روي اعتراضات تمركز كرد و جنايتكار اين حادثه را نيز فردي كه داراي عقايد شخصي بوده معرفي كردند.
واقعيت آن است كه رسانه هاي غربي هر آنچه را كه در راستاي منافع و دستورالعمل هايشان باشد، انتخاب مي كنند.
مقايسه مرگ اين دو زن نشان از آن دارد كه در اروپا و جوامع غربي مگر نفر دوم ]الشربيني[ معني و اهميتي در مفاهيم تاريخي، سياسي و اجتماعي آنها ندارد.
آليكس دبليو كه از وي در رسانه ها به عنوان شخصي كه داراي عقايد شخصي است ياد مي شود و با 18 ضربه چاقو مروه را در داخل دادگاه به قتل رسانده است حاصل جامعه اي است كه وي در آن زندگي مي كند.
قتل مروه بايد اين نگراني را افزايش دهد كه در طي دهه هاي اخير و به خصوص از اواسط دهه 90 ميلادي قرن گذشته نژادپرستي نهفته اي يا شايد غير نهفته اي عليه مسلمانان در حال افزايش است.
نبود يك گزارش در مورد اين قتل و به صدا در نيامدن زنگ خطري كه پس از اين قتل شنيده نشد، كتماني را در اين جوامع غربي نشان مي دهد كه در حال فرو بردن اين جوامع در خود است.
در حالي كه اروپايي ها درباره آزادي و پذيرش ديگران سخن مي گويند و زماني كه اروپايي ها درباره خطر نژادپرستي و فرقه گرايي در كشورهاي جهان سوم حرف مي زنند و هنگامي كه اروپايي ها درباره سخنراني هاي كينه جويانه و ضد يهوديت هشدار مي دهند، ما نژادپرستي، تبعيض و سخنراني هاي كينه ورزانه را كه وجهه قانوني نيز يافته اند را در فرانسه، ايتاليا، هلند، آلمان، اتريش، دانمارك و ديگر كشورهاي دموكراتيك مي شنويم.
غيبت داستان مروه الشربيني از جريان عمومي رسانه هاي غربي و كوتاهي درباره آغاز بحث در مورد خطر فوري نژادپرستي ضد مسلمانان نشان از عمق مشكل داشته و آينده اي تاريك براي مسلمانان در اروپا را ترسيم مي كند.
مسلماناني نظير ندا فقط هنگامي در داستان هاي خبري رسانه هاي غربي جلوه پيدا مي كند كه به اين جريان خبري آنها كه اسلام يك خطر براي آزادي است كمكي كند در حالي كه مسلماني نظير مروه كه نژادپرستي غربي ها را نشان مي دهد و چالشي براي آنها به شمار مي آيد از جاي داشتن در اخبار آنها باز مي ماند.
حنای موسوی دیگر رنگی ندارد. موسوی به غلط تصور کرد که هر کس به او رای داده پس به براندازی سبزش و مقابله او با ارکان نظام یعنی ولایت فقیه و شورای نگهبان پیوسته. به نمودار زیر نگاه کنید:

این نمودار که از بخش آنالیز روندهای گوگل Trends google تهیه شده نشان می دهد که تشنگی افکار عمومی نسبت «بیانیه های موسوی» تا چه اندازه بوده است. اوج جستجوی کاربران اینترنتی برای یافتن بیانیه موسوی مربوط به 13 ژوئن (23 خرداد) یعنی یک روز پس از انتخابات است. موضع موسوی که مشخص شد افکار عمومی به موسوی و بیانیه هایش بی اعتنا شد.
یک اوج دیگر در جستجوی افکار عمومی نسبت به بیانیه های موسوی مشاهده می شود و آن 20 ژوئن (30 خرداد) است که مربوط به روز پس از خطبه های نماز جمعه رهبری است که آن هم مردم می خواستند ببینند که موسوی چه نظری درباره این خطبه ها داشت که البته موسوی تا چند روز هیچ بیانیه ای نداد و افکار عمومی از اطراف موسوی و افاضاتش پراکنده شدند و موسوی ماند و کوله باری از سیاه کاری و بیانیه های بی خواننده و اسناد مالی بی صاحب و سرمایه یک عمر فعالیت سیاسی که بر باد رفته.
موسوی اساساً سرهنگ بی هنگ شد و اکنون خس و خاشاک مورد اشاره احمدی نژاد ظاهر شد زیرا سیلاب فروکش کرده و از آن چه که در چند متر ارتفاع روی سطح آب خودنمایی می کرد چیزی باقی نماند.
پی نوشت:
۱- یکی پیدا بشه موسوی رو از خواب بیدار کنه!
۲- ممکن است موسوی فردا نمودار بالا را یک توطئه کثیف و مهندسی آمار سازی بنامد!
--------------------------
تکمیل:
دیروز که نمودار فوق تهیه شد اطلاعات مربوط به جستجوی واژه "بیانیه میرحسین" از کل شهرهای ایران بود ولی امروز نموداری که به دست می آید فقط مربوط به تهران است! و بقیه شهرها اطلاعاتشان نمودار نمی شود!

البته ناگفته نماند که با توجه به تهیه نمودار بر اساس اطلاعات لحظه ای گوگل و همینطور شینطت گوگل که بر هیچ کس پوشیده نیست، نمودار ممکن است در طول زمان تغییر کند. بنابراین این وبلاگ ان شاالله من بعد به هیچ عنوان به گوگل استناد نخواهد کرد و همین یک بار هم اشتباه شد.
برداشت اول: حب جاه و مقام آخرین رذیله ایست که از قلب انسان مومن خارج می گردد
هنوز چند روزی به ایام عید نوروز باقی مانده بود و میرحسین موسوی خود را هم اصلاحطلب می دانست، هم اصولگرا .
او در جلسات داخلی اعلام می کرد که به هیچ ستادی احتیاج نداشته و با اطمینان بیان می کرد، تنها نام او برای رأیآوری وی کافی است.
موسوی که 20 سالی از فضای سیاسی کشور دور بوده و در طول این سالیان هیچ فعالیت سیاسی، سازمان و تشکیلاتی را شکل نداده بود، با زدن دست رد به سینه احزاب اصلاحطلب، سعی در نشان دادن چهرهای مستقل را که هم اصولگراست و هم اصلاحطلب، داشت.
اما او با اولین سفرهای خود به شهرهای استان خوزستان دریافت که فاصله بین تحلیل های او و واقعیت های جامعه بسیار زیاد است. او نیز همانند رقیب آنزمان خود سید محمد خاتمی، با یک حساب سرانگشتی میان استقبال میلیونی مردم از احمدینژاد در مقایسه با استقبال های چند هزاری نفری خود، دچار همان اضطرابی شد که پیش از آن سید محمد خاتمی را دچار کرده بود.
بعد از سفر به خوزستان بود که جلساتی بهصورت اضطراری با رؤسای سازمان های مجاهدین، مشارکت و آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی به درخواست موسوی برگزار گردید. موسوی و لایه نزدیک وی دریافته بودند که در جغرافیای وسیع و بزرگ ایران عزیز نمی توانند، همانند احمدینژاد و برگرفته از الگوی حرکتی او در تیرماه سال 84 بدون حزب و تشکیلات و منابع مالی، بی گدار به آب بزنند.
موسوی در جلسات از این گروهها و شخصیت ها بهصورت رسمی درخواست کرد تا امکانات، ستادها و تشکیلات خود را رسماً در اختیار وی قرار دهند. در مقابل او نیز تعهد کرد که:
-
-
موسوی دیگر دو پهلو صحبت نمی کرد، او دیگر باید افرادی را راضی نگه می داشت و قصد داشت دیگر اصولگرا نباشد. از نهضت آزادی و مجاهدین صریحاً دفاع میکرد و از آزادی جوانان می گفت، به سبک امریکایی ها همسرش را در کنار خود به مکانهای مختلف می برد، دوران اصلاحات و سازندگی را دوران درخشان انقلاب می نامید و وضع موجود را با دوران قجری مقایسه میکرد.
برداشت دوم: ستادهایی بر اساس شهوت
1 - تشکیل سازمان رأی و شناسایی سرشاخه ها بر مبنای جذب چهره به چهره و هر نفر یک ستاد
2 – سازماندهی بر اساس تیم سازیهای کوچک و تشکیل تیم های مختلط با حضور دختران و پسران و استفاده از جاذبه شهوانی برای فعالیت و پایداری بیشتر تیمها
با چنین نگاهی بود که اولویت کاری در ستادها حول محور سازماندهی دختران فیروزه ای قرار گرفت. در وهله اول جذب دختران فعال در دانشگاهها و بهخصوص دانشکده های هنر و معماری دانشگاههای تهران و همچنین خبرنگاران روزنامهها و خبرگزاریها در دستور کار قرار گرفت. این دختران پس از معرفی به ستاد مرکزی و طی دوره ای خاص و پس از اطمینان خاطر به ستاد اصلی سازماندهی معرفی می شدند.
تیمهای 3 تا 5 نفره مختلط نوعاً با حضور یک یا دو نفر از این دختران نوعاً جذاب شکل می گرفت. فضای صمیمی و آزاد حاکم بر ستاد مابین دختران و پسران و میزهای دایره ای که در آن دختران و پسران با یکدیگر دست داده و ساعتها به صحبت و.. می پرداختند، زمینه جذب خوبی از دید آنان بود.
تیمها با سرشاخه های مشخص به میادین، خیابانها و محلههای مشخص با وسایل نقلیه در اختیار گذاشته شده، اعزام شده و در آنجا با بحث با مردم به یارگیری از میان همراهان میپرداختند. در حالی که برای همه این دختران، تلفنهای همراه ایرانسل خریداری شده و کارت ویزیت با نام مستعار تهیه شده بود، دختران تنها کارتهای ویزیت خود را در اختیار جوانان همراه قرار می دادند.
هزینه برنامه های مداوم کوهپیمایی، سینما و هزینه های جانبی دیگر! در طول روز از سوی ستاد پرداخته می شد و به دختران گفته می شد هر فرد باید حداقل 10 پسر را جذب نماید. توصیه و تأکید بر جذب افراد از کارگر و جوان و... با اصطلاح "روابط عمومی بالا " تأکید مستمر ستاد است.
برای تمامی افرادی که قصد عضویت در ستاد را داشتند، کارت عضویت عادی صادر شده و در صورت 4 بار حضور در برنامه های خیابانی و گزارش آن توسط سرتیم مربوطه، فرد کارت عضویت فعال دریافت نموده و مابین 50 تا 100 هزار تومان روزانه دریافت میکرد. هزینه های سرسام آور برای یک ستاد که یکی از آقازادههای معروف آن را در حدود 800 میلیارد اعلام کرده بود. رشد در سلسله مراتب تا رسیدن به مرحله سرتیمی با گرفتن ستارههای مختلف ادامه می یافت.
تبدیل ستادها و خیابانها به جشن پارتیهای بی دردسر که نمونه هایی از آن در طرح زنجیره انسانی از راه آهن تا تجریش دیده شد، محل مناسب و بدون دردسری برای دختران و پسران برای ارتباط گیری و... بود.
تبلیغ بسیار پرحجم و مداوم احتمال تقلب که پس از مناظره احمدینژاد با موسوی شدت گرفته بود و همچنین انتشار گسترده نظرسازیهای ساختگی با اختلاف آراء 30 درصدی بهصورت روزانه میان شبکه و ایجاد تنفر از حامیان احمدینژاد و غرق شدن دختران و پسران در روابط عاطفی سنگین، گلخانه ای از اقلیتی را تشکیل می داد که خود را اکثریت و سراسر ایران را همانند بالا شهر تهران می پنداشت و خود را مهیای هر کاری کرده بود.
برداشت آخر: الیس الصبح بقریب
مقام معظم رهبری در سال 75 به خواص جامعه جنگ احد را مدام یادآوری می کردند. جنگی که بهخاطر دنیاطلبی و غفلت خواص با عدم پیروزی همراه شد. در سال 84، اوضاع کشور را با تمثیلی از جنگ بدر تحلیل کردند که گاه عده قلیلی بر عده کثیری غلبه می یابند.
سال 88، سالی بود که تعبیر جنگ احزاب از لسان مبارک رهبر معظم انقلاب برای تحلیل شرایط روز کشور صادر شد، جنگی که در آن تمام دنیای کفر در برابر تمام جبهه اسلام ایستاده بود.
تمام تجربیات شیطانی و امکانات و آموزشها و نیروهای داخلی و خارجی دنیای کفر آمده بودند تا اسلام نباشد. آنان علاوه بر جبهه گیری خارجی می خواستند از درون توسط متحدان کینه توز خود دنیای اسلام را متلاشی کنند. جنگ احزاب، جنگی بود که در آن عملا جنگی صورت نگرفت و غائله تنها با یک ضربت سردار اسلام علیابن ابیطالب بر سر عمروبن عبدود خاتمه یافت. ضربتی با ارزشتر از عبادت انس و جن در طول تاریخ...
سال 87 سال جنگ احزاب، با تمام سختی هایش گذشت، شبکه نفاق و تمام حربه های شیطانی آنان و نحوه سازماندهی آنان و سرشاخه ها و رابطین آنان با دنیای کفر و.. همه شناسایی شدند. ( هر چند که ممکن است بیرون آزادانه در حال زندگی باشند)
صلح حدیبیه نیز صورت گرفت.
صلحی که به تعبیر رهبری انقلاب، مقدمه ای بود برای فتح عظیم مکه و شکستن بت های بزرگ عالم...
پس دنیای کفر بداند که از امروز به بعد ما از موضعی دیگر با آنان سخن خواهیم گفت...
دنیای کفر باید بداند و می داند که آن روز که پرچم "یالثارات الحسین" مهدی فاطمه شکننده دروازه های شرک و بتپرستی خواهد شد، نزدیک است. آنقدر نزدیک که این ندا برایمان آشناتر از گذشته است که:
الصبح، الیس الصبح ب
خبرگزاري فارس:عباسعلي كدخدايي تصريح كرد كه با اعلام تائيد نهايي صحت انتخابات، پرونده دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بسته شد.

عباسعلي كدخدايي در سخناني پس از تأييد نهايي صحت انتخابات از سوي شوراي نگهبان گفت: امروز دوشنبه پس از اينكه نتوانستيم با نامزدهاي معترض به توافقي برسيم تصميم گرفتيم براي اطمينان بيشتر بين هواداران كانديداها و مردم كار بازشماري 10 درصد از صندوقهاي رأي در سراسر كشور را از ساعت يك بعدازظهر تا 8 شب و در حضور معتمدين محل و ائمه جماعات انجام دهيم و براي اين كار از نمايندگان نامزدها دعوت كرديم در جريان بازشماري حضور داشته باشند كه برخي از آنها شركت كردند.

مشاور شهيد رجايي با ارسال نامه سرگشاده اي خطاب به ميرحسين موسوي اعلام کرد:آقاي موسوي!چرا در اين انتخابات با آنهمه توصيه هاي حکيمانه و دردمندانه ولي فقيه زمان ، با زيرکي خاص از اطاعت معظم له سرپيچي کرديد؟خودتان داوري کنيد، بني صدر چه کرده بود که شما نکرديد؟
اما وزارت كشور امروز در واكنش به ادعای نماینده محسن رضایی اخیرا مبنی بر اینكه بازشماری آرا در حوزههای مورد توافق صورت نگرفته است، تصویر صورتجلسه 5 حوزه دیگر را نیز منتشر كرد.
ستاد انتخابات در پایان اطلاعیه خود به تهدید نماینده رضایی نیز واكنش نشان داده و خاطر نشان كرده است: به هر حال علاوه بر این صورتجلسات، در صورت نیاز، در آینده صورتجلسات دیگر نیز كه به امضای نمایندگان دكتر محسن رضایی رسیده است برای استحضار ملت شریف ایران منتشر خواهد شد.
تصاویر 5 صورتجلسه منتشر شده از سوی ستاد انتخابات كشور در زیر آمده است:






عیادت محمدعلی رجایی از آیتالله خامنهای
سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با حمایت از آشوبگرانی كه به بهانه انتخابات اقدام به جنایت و تخریب اموال عمومی و مردم كردند، تصریح كرد: آنها دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بودند نه اعتراض به انتخابات یا ابطال آن.
این سایت می نویسد: چه قدر دردناك و توهین آمیز است كه خواسته آنها را در حد ابطال انتخابات تقلیل می دهند. این حركت، مثل قطاری است كه در آغاز هر یك به منفعتی كه در آن می بیند، سوارش می شود و آنجا كه در مسیرش منافعش را زیر می گیرد، پیاده می شود. پایان مسیر این قطار، عبور از جمهوری اسلامی است. ای كاش آقای موسوی بتواند تا ایستگاه آخر كه همانا سرنگونی جمهوری اسلامی است همراه شود.
این منبع صهیونیستی می افزاید: حتی پافشاری بر ابطال انتخابات تایید رژیم است. زیرا همین انتخابات، رأی ریخته شده به حساب جمهوری اسلامی است كه هیچ مشروعیتی ندارد. نامزد ها هم از صافی شورای نگهبان عبور كرده اند. شعار ابطال انتخابات، ناكارآمد است. باید با تمامی نیرو، حول سرنگونی جمهوری اسلامی متمركز شد.
همزمان آویگدور لیبرمن وزیرخارجه رژیم صهیونیستی از كشورهای غربی خواست آشكارا از آشوبگران حمایت كنند. نتانیاهو نیز در جریان سفر به ایتالیا با كتمان و انكار حضور 85 درصدی ملت ایران پای صندوق های رأی و دادن 5/24 میلیون رأی به انقلابی ترین نامزد گفت: 75 درصد مردم ایران خواستار تغییر رژیمند و اگر غرب امروز فشار سنگین علیه ایران نیاورد پس كی می خواهد با ایران درگیر شود.
گفتنی است هفته گذشته چند تیم تروریستی وابسته به موساد توسط وزارت اطلاعات به دام افتادند. آنها با هدف تخریب و ایجاد آشوب وارد كشور شده بودند.