.0

راستش را بخواهيد اينجانب بعنوان سخنگوي جريان اصلاحات نمي خواستم برخي از  مسائل راازاين  تريبون بازگو نمايم اما ازآنجايي که مي ترسم با توجه به مسايل اخير  ،خللي در تصورات مردم از اصلاح طلبي  ايجاد شود   تصميم گرفتم گوشه اي از مشاهدات عيني خودرا  به رشته تحرير درآورم تا به تمام ياوه گويان ثابت کنم که رهبران جريان "راه سبز اميد" از تمام اتهاماتي که  به آنها نسبت مي دهند مبرا هستند و انتقاداتشان از مسايل اخير همگي بر مستندات غير قابل انکار و از سر دلسوزي براي آينده کشور بوده است!

 1-درست چند روز پس از انتخابات اخير بود که  ميرحسين متوهميان را ديدم ....مرتب نوک انگشتانش را مي جويد وبه زمين وزمان بدو بيراه مي گفت ... تا من را ديد با ناراحتي به سمتم آمد و گفت : "مگه ميشه من راي نياورم ...من مطمئنم که تقلب شده !...باور نمي کني؟!...همون شب انتخابات يکي از دوستان به من گفت که يک سري سٌرنگ وارد کشور کرده اند که با آنها  "آب کاغذ" به صندوقها تزريق مي کردند  و اين" آب کاغذ ها "تبديل به برگه هاي راي احمدي نژاد مي شدند!يا بعضي از ناظرها به من گفتند که براي ما فيلم جومونگ گذاشته بودند تا حواسمان پرت شود  وآنها يازده ميليون راي را يواشکي جابجا کنند !....ومهمتراز همه اينکه  بعضي ازدوستان قابل اعتمادمن  تو همين صندوقها مرغ هاي "راي تخم کن " پيدا کرده بودند! ...خب اينا که دروغ نيست !....اصلا گيريم من از حق خودم گذشتم با آبروي رفته ام چکار کنم ....مثلا يه زمان همه فکر ميکردن رتق وفتق  مسايل جنگ توسط من انجام مي شد  اما حالاچي ؟همه ديدند که من حرف زدن خودمو هم بلد نيستم .....يه روز همه  به چشم يک  اصول گراي واقعي  به من  نگاه مي کردن اما  حالا چي ؛همه فهميدند که دست من با دست بعضي ها  تو يک کاسه است !".. يه روز....

با يک چشم اشک ويک چشم خون از او جدا شدم !

2-روز بعد از انتخابات کروبي را ديدم ....رنگ پريده وعصباني ،معلوم بود که شب را تاصبح نخوابيده اما نه به خاطر نتايج انتخابات بلکه به خاطر نتايج مناظرات! ....مي گفت چندين سال بود که مي خورديم ومي برديم وبه ريش همه مي خنديديم ، ولي آب از آب تکون نمي خورد ،اما حالا يکي پيدا شده که ما را مضحکه عام وخاص کرده !....مي گفت حاضرم هرچي پول از شهرام وبهرام و...گرفتم خرج کنم  تا اين انحراف بزرگ برطرف بشه......مي گفت مي خوام بزنم سيم آخر ......

 3- وامروز هم با مفتي اعظم ديدار داشتم ؛خيلي خوشم اومد؛ مثل ....  فحش مي داد...باورم نمي شد ! به خودم وتمام دوستان احسنت گفتم به خاطر حسن انتخاب و سرمايه گذاري .....ايشان  تفسير کاملي از شعر " ادب مرد به زدولت اوست "را براي ما و مريدانش ارائه کرد! به دوستان گفتم ديديد مي شود حتي  جاسوسان ومنافقان و سلطنت طلبان را هم جذب  کرد واز آنان  مقلدان پروپا قرصي  ساخت! 

¤ نويسنده: حسن رضا عباسي